دل نوشته های تلخ من

دل نوشته های تلخ من

بیشترش حرفای دلمه اگر کسی هم دوست داشت تووی نظرات اشعار یا دل نوشته هاشو بفرسته که منتشر کنم و بقیه بخونن هم لذت ببرن هم نظر بدن با سپاس از شما بیننده ی گرامی
دل نوشته های تلخ من

دل نوشته های تلخ من

بیشترش حرفای دلمه اگر کسی هم دوست داشت تووی نظرات اشعار یا دل نوشته هاشو بفرسته که منتشر کنم و بقیه بخونن هم لذت ببرن هم نظر بدن با سپاس از شما بیننده ی گرامی

هدف

برای رسیدن به هدف گاهی زمین خوردن لازم است


این رقابت برای باتو بودن سالم است


هدفم توئی پس زدن از جانبت


حربه ایست که در دیدم میکند کاملت


همچنان در تلاشم که ببینم روزی


این تو هستی به من چشم میدوزی



حضور تو

در لحنو صدایم بود تمنایم


تو درک کردی تا چه اندازه تنهایم


اینکه ندارم میلی به فردایم


قدرت حضور توست که می گویم از غمهایم



حفظ ظاهر

شوقی در دلم جادوی خواستنت


 نگاهم بسوی توست هنگام برخواستنم


 که مبادا خلاف حکم تو باشد قدمم


 گاهی رهایی از تو میزند به سرم


 میبندم چشم هایم را تنها گوش میدهم


 هرم نفس هایم پر از عطر غم است


 این ملاحظه کاری ها برای داشتنت 


 تنها خودم می دانم که چه اندازه کم است

اومدی

اومدی وقتی که از همه جا بریده بودم

 

از همه عالم زخم زبون شنیده بودم


تو رسیدی و شنیدی غم تووی صدامو


بهم یادآوری‌کردی وجود پاک خدارو


دادی به قلبم بهونه ی تپیدن


بسوی خوشبختیمو بی دغدغه دویدن


مدیونه حرفاتمو فرصت یک جبران نیست


نیت قلب سادم...برای تو پنهان نیست

با من قهر است...

چیزهایی میگویی  که درکش برای هر کسی آسان نیست

نگاهی به سویم سرازیر میکنی که مهربان نیست 

به طعنه هایت بی تفاوت گوش میدهم اما....!

در تو خبری از گذشت و وجدان نیست

زخم هایی که درونم است حاصل یک عمر جنگیدن است

هر عشقی خودت میدانی شروعش بی طوفان نیست

افسوس که هرگز ندانستی علت خودآزاری هایم را

حق من زمین خوردن و رسیدن به پایان نیست

آه از همان ثانیه که شکل میگرفتم...!

خدا نمیخواهد هیچوقت در دلم میهمان نیست!

میگویم اما باز حاصلش زخم های درونم است

برای با من بودن او هیچگاه میزبان نیست

تلاشی نمیکند دست درمانده ام رابگیرد...

حتی نگاه او هم دیگر به سویم مهربان نیست