-
هدف
شنبه 14 آذر 1394 22:03
برای رسیدن به هدف گاهی زمین خوردن لازم است این رقابت برای باتو بودن سالم است هدفم توئی پس زدن از جانبت حربه ایست که در دیدم میکند کاملت همچنان در تلاشم که ببینم روزی این تو هستی به من چشم میدوزی
-
حضور تو
شنبه 14 آذر 1394 21:48
در لحنو صدایم بود تمنایم تو درک کردی تا چه اندازه تنهایم اینکه ندارم میلی به فردایم قدرت حضور توست که می گویم از غمهایم
-
حفظ ظاهر
جمعه 13 آذر 1394 12:03
شوقی در دلم جادوی خواستنت نگاهم بسوی توست هنگام برخواستنم که مبادا خلاف حکم تو باشد قدمم گاهی رهایی از تو میزند به سرم میبندم چشم هایم را تنها گوش میدهم هرم نفس هایم پر از عطر غم است این ملاحظه کاری ها برای داشتنت تنها خودم می دانم که چه اندازه کم است
-
اومدی
جمعه 13 آذر 1394 10:06
اومدی وقتی که از همه جا بریده بودم از همه عالم زخم زبون شنیده بودم تو رسیدی و شنیدی غم تووی صدامو بهم یادآوریکردی وجود پاک خدارو دادی به قلبم بهونه ی تپیدن بسوی خوشبختیمو بی دغدغه دویدن مدیونه حرفاتمو فرصت یک جبران نیست نیت قلب سادم...برای تو پنهان نیست
-
با من قهر است...
یکشنبه 21 تیر 1394 22:07
چیزهایی میگویی که درکش برای هر کسی آسان نیست نگاهی به سویم سرازیر میکنی که مهربان نیست به طعنه هایت بی تفاوت گوش میدهم اما....! در تو خبری از گذشت و وجدان نیست زخم هایی که درونم است حاصل یک عمر جنگیدن است هر عشقی خودت میدانی شروعش بی طوفان نیست افسوس که هرگز ندانستی علت خودآزاری هایم را حق من زمین خوردن و رسیدن به...
-
سرنوشت
دوشنبه 11 خرداد 1394 22:35
تنها نرو نکن این قلب و آواره از شب هام نگیر نور این ستاره بزرگ نشو نشین توی نگاه من اشکم نشو نبین روزای تلخ من حرفای گفتم و با دیگری نگو هرجا رسیدی بش از من بدی نگو دست خودم نبود دست دلم نبود تقدیره من همش بی رحمی تو بود تقصیر تو نبود تقدیر و سرنوشت دست کسی نبود تنها خدا نوشت
-
دفترم
جمعه 8 خرداد 1394 15:06
حرف هایم را دیگر نمیگویم ... حتی به دفترم به کاغذش ! نمیخواهم باعث آزارش باشم و ببینم خود آزاری ازش نمیخواهم خیسش کنم دیگر با اشک هایم که لایق نقشی از گل و قلب در خود است دفترم طفلک حیران از نوشته های من در خود است که اشتباه بود و ابلهانه .... ! به جز غم نداشت برایش سودی و درونش نوشته ام تنها از غم و رنج دوری
-
خود خواهی
چهارشنبه 6 خرداد 1394 09:34
این تلخ است که میگویی داشتی زمانی مرا دوست و حالا چه بی پروا میگویی همه زندگیت ازآن اوست میخواهی بیاورم به زبانم که بی تو میمیرم همین است به میان میاوری حرفهایی از گذشته ای که سوخت دیگر تمامم کرده ای نمیخواهی نگه داری ؟ لااقل خاطره ی خوبی که در قلب مرده ام داری به تباهی نکش تصویرت را در ذهنم نگو که احساسی به افکار...
-
خدایم
چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 20:13
به بهانه ای دیگر نمیخواهم پای بند باشم به نگاهی و عشقی که از سوی دیگران است تو نگاهم میکنی کافیست و میدانم خدای من است که انقد مهربان است
-
برو
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 22:39
برو که دیگر در دیده ام جا نمیشوی درون بغضم گم شده ای و پیدا نمیشوی برو که دیگر حرفی نمی آید به زبانم بروی بهتر است نمیخواهم تورا برنجانم می اندیشم به عشقمان که سرانجامی نداشت عشق من هرگز در دلت بی رحمی نکاشت که بود و چطور به تو آموخت راه ... شکستن را !؟ برو .... وگرنه من آغاز میکنم رفتن را
-
دنیا
چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 23:54
عمر من و خود ببین که آسوده گذشت دل غمگین است که بد و آلوده گذشت زین شب به برون آیی می بینی روز پس در دل خود آتش غم را نفروز
-
نادم
چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 23:52
من در ره عشق زخم ها خوردم بس گر دل باختم نبود از روی هوس رنجی که کشیدم از غم عشق تو بود من نادمم و قلبم را خواهم پس!
-
مسحور
چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 23:47
آن دم که نگاهی به رخت اندازم سخت است دلم از تو جدایی سازم معلوم تو می شود دلم در پی توست پی خواهی برد به باطن و هر رازم
-
دیر شد
یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 19:45
شب های نا آرام من اشکای بی پایان من ذهن پر از تشویشم افکار نا پیدای من چشمان از غم خونم دید تا چه حد دیوونم رفتو برام تنها گذاشت بار عشق را بر شونم امروز خاکستر شدم فردای بی تکرارم آینده ی تاریکم دیر است برا اقرارم از دست رفتید و شدم بازیچه ی دنیای غم حالا برای مردنم یقین دارم که لایقم
-
شکاکم کن
یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 19:39
شکاک نمیکنی مرا ! حرف دلت نمیزنی بگو بمان می مانم رای مرا نمی زنی در صددم که رد شوم مفابل تو سد شوم هرچه کنم تو عاقبت با قلبم بد نمی شوی نه خواهشی نه صحبتی سکوت تو کشد مرا این روز ها چه تلخ شدی از تو زیان رسد مرا شکاک کن کمی مرا رای مرا بزن نرم برای یک بارم شده ببین دو چشم های ترم
-
می خواهمت
یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 19:33
می خواهمت مثل هوا ... همچون نفس تشنه ای هستم که می خواهم آب ! می بیننمت در خیالم تنها سراب هستی و خواب نمی باری بر من نمی کنی سیرابم تو شگردت این است لذت می بری وقتی بی تابم ! مشخص است با من بازی داری از سر جنگ فایده ای ندارد ... اینگونه بزنم برای داشتنت ... به قلبت چنگ ...
-
تموم
شنبه 12 اردیبهشت 1394 20:31
خیانت رو میفهمم از طرز نگاهت اما برای گفتنش تو نداری شجاعت بهتر نیست ؟ که همین حالا تموم شه ؟ وقتی از اولشم نداشتی صداقت ! بیا و به هردومون زنگ تفریحی بده ولی من ترجیح میدم این بازی تموم شه دقیقا مثل تو رسیدم به اینکه... نذارم دیگه احساساتم حروم شه پس به قولی : تورو بخیر مارو به سلامت فقط امیدوارم حتی نباشه .... روزی...
-
قلبم
شنبه 12 اردیبهشت 1394 12:54
نمی خرند تو را بهتر که تنها بمانی ! نه...تلاشی نکن که بیشتر از این مردمان بدانی جز طعنه هایشان... نمی شود عایدت چیزی تو را نگاه میکنند طوری که ... خودت هم خوف میکنی نکند مریضی! نشان نده به کسی که تا چه حد ظریفی نمی فهمند روحت است که بزرگ است ! قضاوت می کنند که مریضی
-
مجنونم
جمعه 11 اردیبهشت 1394 22:46
بیا و سرنوشتم را دگرگون کن بتاب و مرا روشن از درون کن لیلی من شو بکش دل را به عشقت نترس و مرا دیوانه تر از مجنون کن !
-
نترسید
جمعه 11 اردیبهشت 1394 21:09
تار می کنید با اشک نگاهم را نشنیده می گیرید صدایم را نترسید چون ندارم چنین خصلتی که از روی قهر بگیرد نفرین جای دعایم را
-
من یک بغضم
جمعه 11 اردیبهشت 1394 20:59
شکننده ام من یک بغض هستم هنگامی که در گلویت نشستم نمی خواهم باشم قلبی ... که درونه سینه ات شکستم مرا می رانی از چشمانت نذار بریزم من اشکت هستم التماسم را ببین ... من همان بغض گلویت هستم ! نشکن ساده مرا .... اشکم نکن مرا نریز ! غرورم را بخر .... آبرویم را مریز
-
جالبه!
جمعه 11 اردیبهشت 1394 13:13
جالب است میمیری برای کسی که عطسه ای نمیکند! تب که جای خود دارد ..!حتی فکر به تو لحظه ای نمیکند مزحک میشود و پر توقع ....! وقتی پی به عشقت می برد خیالش راحت است ...! و دلت را به مفت نمی خرد پوزخند میزنی به احساسات اطرافیان ! به خودت بخند.. ! که جه حرفهایی پشت سرت می آید به زبان مثلش صدق میکند به احوال این روز هایت !...
-
توکل
جمعه 11 اردیبهشت 1394 13:05
ریختم برنامه هایی برای زندگیم خواستم رها شوم از این بردگیم افسار فکرم را بدست خود گیرم ! شدم غمگین و ملول که اینگونه اسیرم بشکنم این حصار های درونم را خودم را با چشم عقلم ببینم! بدانم چه میخواهم از بختم در انتظار سرنوشتی مبهم ننشینم ! سپردم خود را به دست پروردگارم که سودم در این است توکل به او به غیر از این میشود گرفت...
-
راضیم
جمعه 11 اردیبهشت 1394 12:56
خوش و خندانی ؟! من راضیم به شادیت می خواهی با او بمانی به پایش بریزی همه دارائیت ! من راضیم به اینکه مسروری به اینکه برای من مغروری حتی به اینکه فرسنگ ها دوری و تنها چاره ام اینست...سکوت و صبوری
-
شب ها
جمعه 11 اردیبهشت 1394 12:29
هنگامی که سحر می شود همه در خوابند و من بیدار یادت مرا بهم می ریزد خاطراتت میکند مرا بی تاب میسوزم از آتش این عشق و هر شب می رباید از چشمانم خیال تو خواب محو نگاه تو بودم...ثانیه ها ! غافل از اینکه چشمانت هست سراب مرا می شنیدی! سکوت میکردی از چه رو !؟ همه ی آرزوهایم بی تو تنها نقشیست بر آب...
-
پدر
چهارشنبه 9 اردیبهشت 1394 23:03
خواست بگیرد همه ی دنیا را برایم در مشتش دیدم که چگونه خم میشود هرروز پشتش روز ها...ماه ها...!گذشت و شد چندین سالی و حالا می بینم قطره قطره اشک های درشتش! چگونه می شود سپاس گفت این همه زحمت را !؟ این همه عشق و از خود گذشتگی را ؟ کی می رسد روزی که جبران کنم فداکاری هایش را و بوسه زنم با بغض دستهای پیر و لرزانش را
-
اطرافیانم
چهارشنبه 9 اردیبهشت 1394 19:11
کسی مرا نمی فهمد...! صدایم را نمیشنود دست هایم را نمیگیرد دغدغه هایم را نمیشمارد سخنی از آرامش نمیگوید خیره در چشمانم نمیشود درونم احساسی نمیجوید... به پوزخندم خیره می مانند که تلخ تر از طلسم و زهر است به خیالشان هیچ نمی فهمم! فکر میکنند سال هاست قهرم!
-
لبخند مصنوعی
سهشنبه 8 اردیبهشت 1394 21:44
دلی می خندد که هدف داشته باشد! امید را ببیند برای عاشق حرف داشته باشد دلی می خندد که سکوت را بشکند! درد هایش را بگوید..نصایح را گوش دهد دلی می خندد که خود را... به کسی نباخته است!! با همه ی سختی ها نساخته است دلم زمانی میخندد.... که تورا داشته باشم!! درونش بذر عشق کاشته باشم!
-
ساده بگیر
سهشنبه 8 اردیبهشت 1394 12:42
به نشانه ها توجه ای نداری عاشقت بودم و خبر نداشتی...گناهی نداری از دلم احساسم خبر نمیگیری غم این چشم ها را مگر نمیبینی !؟ زندگی را دست تقدیر نمیسپاری... قلبت را لحظه ای پیشم نمیذاری تو سخت میگیری عشق و دوستی را...! حرف هایت خنجریست که میخراشد پوستی را !!
-
خنده هایت
دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 21:45
با که گوییم ؟؟ دل تنگی هایم را ؟؟ از که جویم ؟؟؟ شیرینی لبخند هایت را ؟؟؟!! تا زمانی که نباشی در کنارم همچو باران بی بهانه می بارم... ساده تر از گفتنه من عاشقت هستم سخنی برای اثباتم ندارم که بی عشق نبضی نمیزند...! به صحت این حرف هنوز شک دارم