چشمهایم را شستم با اشک هایت!!
درونه نگاهت جاری شدم....
به عشقت شدم دل خوش...
برای تو بهاری شدم...
نفس کشیدن را به عشق تو آغاز کردم
و حالا نظاره کن....در زندگیت چه سرباری شدم
بر خلاف شادیم..
تلخیا رو مرور میکنی
با نگاهت به دل زخم میزنی..
عشقمان را قربانی غرور میکنی
چه بی تفاوت و سرد...
از احساساته من عبور میکنی
باز از تو خیر میرسد...!
در مقابل بدی ها مرا صبور میکنی
دیده به دیده دوختی
آتش به هستیم زدی
دل مرا ربودی و
تیر خلاص به من زدی
بغض مرا شکستی
اشک مرا چکاندی
داغ دو چشم مستت
بر دل من نشاندی
از نگاه من اگر میدیدی...
تو ز من ساده نمیرنجیدی...
این همه تلخی و طعنه زدنت...!
خنده ی گرمت به کی بخشیدی...!!؟؟؟