شکننده ام من یک بغض هستم
هنگامی که در گلویت نشستم
نمی خواهم باشم قلبی ...
که درونه سینه ات شکستم
مرا می رانی از چشمانت
نذار بریزم من اشکت هستم
التماسم را ببین ...
من همان بغض گلویت هستم !
نشکن ساده مرا .... اشکم نکن مرا نریز !
غرورم را بخر .... آبرویم را مریز